پيش از آن كه مطلبي را كه براي روزنامه اعتماد نوشتهام بخوانيد، قبلاش درباره فيلمهاي ديروز زودي برايتان بگويم كه پابرهنه در بهشت به عنوان يكي از اميدهاي جشنواره امسال، يك فيلم قلابي بود. چه در مضمون و چه در اجرا. از ان فيلمهاي خوش سر و شكلي كه شلختگي ذاتيشان را ميتوانند بپوشانند و با آدم رو راست نيستند. بعد ميرسيم به ميناي شهر خاموش كه بعيد نيست از تماشايش حال نكنيد، ولي باور كنيد چيزهاي اصيلي هم در آن وجود داشت. باور ميكردي كه اين فيلم در تمام لحظاتاش سفارشي نيست. همين كه آزار نميداد، از سرمان هم زياد بود. پاپيتال و خاك سرد هم دو فيلمي هستند كه نوشتن دربارهشان هم كار عبثي به نظر ميرسد. غير اين كه بايد بهتان مژده بدهم، پاپيتال يكي از بهترين آثار در ژانر كمدي ناخواسته است. گيس بريده را كه يادتان هست؟ حالا يك اميد ديگر هم داريم. تا حالا اين تريلر اجتماعي، بامزهترين و فرحبخشترين فيلم جشنواره امسال بوده است. خاك سرد كه واي...
آقايان مسئول جشنواره، سلام...
مشكلي نيست آقايان. همه آرام هستيم. همه خوشحال هستيم. هيچ جور جنگ و جدالي در كار نيست. فقط خونسرد و راحت، ميخواهيم حرف بزنيم تا به نتيجه برسيم. كه به يك جور راه حل عملي برسيم. تا سنتوري داريوش مهرجويي نمايش داده شود.
از آقايان مدير مسئول جشنواره ميخواهم همت كنند و مجوز نمايش فيلم مهرجويي را صادر كنند. اين خواسته زيادي نيست. تقصير خودشان است كه به ما وعده دادهاند. مسئله حق و حقوق و اينها نيست. فعلا دعوا نداريم. فعلا سنتوري ميخواهيم. ميتوانيم فرض كنيم كه شما پدران ما هستيد. كه ما هنوز جوانيم و خيلي چيزها را نميدانيم. فرمودهاند به فرزندانتان وعدهاي ندهيد كه نتوانيد عملياش كنيد. شما اعلام كردهايد كه قرار است سنتوري را روي پرده ببريد. كه در جشنواره فجر قرار است سنتوري ببينيم. حالا كه وقتاش رسيده، حالا كه انتظار كشيدهايم، لطفا به قولتان عمل كنيد. باور كنيد مشكلي پيش نميآيد. باور كنيد ما آدمهاي با جنبهاي هستيم. كه قدر زحمتهاي شما را ميدانيم.
امسال انگار قرار است منتقدها و خبرنگارها را تحويل بگيريد. ديشب رفتيم سينما فلسطين كه سينماي ويژه مطبوعات است، تا كامپيوتر سايت سينماي ما را آن جا علم كنيم. همه داشتند زحمت كشيدند. همه به ما كمك كردند. در اين مدت همه جور همكاري با ما شده. بيشتر از آن چيزي كه انتظار داشتيم. بيشتر از آن چه كه فكرش را ميكرديم. ديشب در سينما فلسطين، ديدم كه براي نويسندههاي سينمايي ميز و صندلي چيدهايد. سينما فلسطين برعكس سينما صحرا جاي آبرومندي براي نشستن و حرف زدن است. معلوم است تحويلمان گرفتهايد. دليلي براي گله كردن نداريم. اين مستند بلندي هم كه ساختهام، يعني « آقاي كيميايي » را در جشنواره نمايش ميدهيد. مشكل مميزي نداشت، ولي آن قدر فيلم را براي دلمان ساختيم، آن قدر از ته دلمان ساختيم، كه شخصا انتظار زيادي نداشتم تا سليقه مشكلپسندتان را راضي كند. اما شما به فيلم كمك كرديد. مسير ورودش به جشنواره خيلي راحت طي شد. يك دفعه ديديم توي برنامه جشنواره است. اصلا انگار امسال خواستهايد به جوانها راه بدهيد. ميدان بدهيد. اين را از بخش مسابقه فيلمهاي داستاني بلند هم ميشود فهميد. اينها را نوشتم كه فكر نكنيد اين چيزها را نميبينيم. كه فقط ميخواهيم عيب بگيريم. ولي گفتم كه؛ در ضمن ميخواهيم به نتيجه برسيم. همهاش همين است و جز اين نيست. ميخواهيم كاري كنيم كه وعدهتان را عملي كنيد. كه سنتوري را كه اين قدر منتظر ديدناش هستيم، نشانمان دهيد. همه ميخواهيم جشنواره رونق بيشتري داشته باشد. اين يك نياز و اشتياق دو طرفه است. پس لطفا قلمتان را روي كاغذ صدور مجوز بچرخانيد. لطفا امضايش كنيد. ما كه دو طرف ميز نيستيم. در يك جبهه هستيم. فقط بار مسئوليت روي دوش يكي هست و يكي نيست. مگر ما چند تا داريوش مهرجويي داريم؟ مگر چند تا مهمان مامان داريم؟ سفره انداختن مهمان مامان يادتان رفته؟ اولين بار در همين جشنواره خودتان فيلم را ديديم. در جشنواره خودمان. و حالا به نظر ميرسد مهرجويي به مرحلهاي رسيده كه ميخواهد براي تماشاگرهايش سفره پهن كند. كه اطعاممان كند. سنتوري ساخته شده كه تماشاگراناش را مثل همسايههاي آن خانه فكسني كه دور سفره غذا نشسته بودند، به وجد بياورد. از دختر دايي گمشده به بعد، داريوش مهرجويي توي خط ايمان افتاده. روز به روز دارد از شخصيت كارگردان شكاك آن فيلم فاصله ميگيرد. فيلم غمگين هم كه بسازد، باز سرحال ميسازد. ايمان مهرجويي به لحظههاي زندگي و وجد حاصل از تجربه آن را از دست ندهيم. در زمانه ما آدم سرحال كم پيدا ميشود. اغلب « زمينگير و دست به ديوار »يم. حالا كه يكي پيدا شده كه ميتواند سفره پهن كند، فرصت را از دست ندهيم. ميگويند سنتوري فيلم تلخي است، و باز اين كه ميگويند وجدآور است. اين لحن پيچيدهاي است كه هر هنرمندي، هر فيلمسازي به آن نميرسد. كمكمان كنيد. به اندازه كافي در جشنواره فيلم دست به ديوار داريم. فيلم بيچاره، فيلم پشت ميز ساخته شده، فيلم بيخلسه. اين يكي را از ما نگيريد. باور كنيد با نمايشاش هيچ اتفاقي نميافتد، همان جور كه با نمايش دوباره همه آن فيلمهاي نمايش داده نشده سالهاي پيش، هيچ اتفاقي نيفتاد.
آقايان مسئول جشنواره فيلم فجر، شما كه آن طرف ميز نيستيد. همه دور يك سفره نشستهايم. گور باباي حق و حقوق. دارم از رونق جشنوارهاي حرف ميزنم كه مال همه ماست. كه قرار است حظاش را همه با هم ببريم. بيا، شاهد از غيب رسيد. همين حالا كه رسيدهام ته اين يادداشت، خسرو نقيبي SMS زده كه هورا، اين ده روز دارد شروع ميشود. ميبينيد كه چه قدر خوشحاليم؟ كه جشنوارهمان را دوست داريم؟ پس قربان دستتان، اين سنتوري را براي ما اكران كنيد. از مروت نيست كه شما ببينيد و ما نبينيم. اصلا ما و شما ندارد. مگر قرار نيست دور هم، همه با هم تازهترين اثر داريوش مهرجويي را تماشا كنيم؟ اين طوري به هم نزديكتر هم ميشويم. باور كنيد. ببينيد كي گفتم.
شما هم بنويسيد (14)...