بچه هاي ابدي :: سينمای ما :: بیست و پنجمین جشنواره بین المللی فیلم فجر
سينماي ما | سينماي جهان
       شنبه 4 آبان 1387 - 16:27         
RSS بچه هاي ابدي



دوشنبه 23 بهمن 1385 - 12:58

به عشق علي«سنتوري» براي بهرام رادان

لینک این مطلب

1)ديشب در مراسم اختتاميه جشنواره فجر، بهرام رادان حرف‌هاي جانانه‌اي زد.اول از تمام عوامل فيلم تشكر كرد و اظهار اميدواري كرد كه ديگر در سينماي ايران سانسور نداشته باشيم.بعد رفت سروقت داورها و ازشان خواست كه يكبار ديگر در خلوتشان فيلم سنتوري را ببينند و متوجه اهميتش شوند.اين جور وقت‌ها است كه اهميت آدم‌ها مشخص مي‌شود.رادان مي‌توانست جايزه‌اش را بگيرد و بدون آن‌كه حرفي بزند از روي سن پايين بيايد.اما او اين كار را نكرد.
2)اولش اين جوري نبود.رادان در شور عشق يكي بود مثل بقيه.مثل صدها بچه خوشگلي كه عشق بازيگري دارند و عكسشان پيشقراول زردنامه‌ها است.اما رادان مي‌خواست كه بازيگر شود و از چهره خوبش جور ديگري استفاده كند.پس آرام و معقول شروع به حركت كرد.بازيش در فيلم آبي تماشاگر را آزار نمي‌داد و در ساقي شمه‌هايي از خوب بودن را نشان تماشاگر داد.شروع حركت رادان آْوازقو بود.فيلمي كه مهم‌ترين مشخصه‌اش بازي خوب او بود.زمان پيش رفت و رسيديم به جشنواره 22.جشنواره‌اي كه بهرام رادان با چهار فيلم گاوخوني،سربازهاي جمعه،ننه گيلانه و شمعي در باد در آن حضور داشت.نكته مهم كار كردن سه تا از مهم‌ترين كارگردانان سينماي ايران با او بود.و سهم رادان از جشنواره سيمرغ بلوريني بود كه به خاطر شمعي در باد نصيبش شد.او مزد صبر و زحماتش را گرفته بود و با جايزه به چيزي كه مي‌خواست رسيد:تثبيت در سينماي ايران.
3)رادان تا قبل از سنتوري در چتد فيلم ديگر هم بازي كرد كه مهم‌ترينش حكم(مسعود كيميايي)بود.او در فيلم به نقش كمرنگ‌اش رنگ و جاني بخشيده بود كه سهند را هم‌پاي بقيه شخصيت‌ها مهم جلوه مي‌داد.اهميتي كه واقعا وجود نداشت و او به نقش داده بود.
4)چند وقت از بهرام رادان خبري نبود تا اين‌كه اعلام شد قرار است شاه نقش علي سنتوري را او بازي كند.شاه نقشي كه خوب درآوردنش او را وارد مرحله جديدي از بازيگري‌اش مي‌كرد و اعتباري صد برابر به او مي‌بخشيد.از طرف ديگر اگر بازي رادان در فيلم خوب نمي‌شد،او تمام اين راه به سختي آمده را از دست مي‌داد.راهي كه طي كردنش مرد ميدان مي‌خواست كه او بود.
5)بازي بهرام رادان در سنتوري خوب نيست.خوب بودن حق مطلب را ادا نمي‌كند.بازي او فوق عالي است.اين اولين فيلمي است كه چهره مردانه و جاافتاده او را مي‌بينيم.اولين فيلمي است كه حضورش روي پرده وقار دارد و اولين فيلمي است كه ابعادش روي پرده به تماشاگر آرامش مي‌دهد.نگا‌ه‌ها،چشم‌ها و حرف زدن بهرام رادان در سنتوري از آن چيزهايي است كه كمتر در سينماي ايران گير مي‌آيد.حتي خرد شدن علي سنتوري هم وقار و بزرگي دارد.هر كسي نمي‌تواند اين وقار را در بازي‌اش درآورد و هر چشم نمناكي نمي‌تواند آتش به دل تماشاگر بزند.نكته اصلي هم همين جا است.بهرام رادان بعد از سنتوري ديگر هر كسي نيست.او بهرام رادان است.حالا همين اسم به تنهايي كلي وزن و اعتبار دارد.
6)رفتار بهرام(اين قدر دوستش دارم كه فكر مي‌كنم با هم رفيق هستيم.به همين خاطر اسم كوچكش را آوردم)در مراسم اختتاميه تائيدي است بر اين حرف كه حالا او ديگر براي خودش در سينماي ايران مردي شده است.مردي كه حقيقت را مي‌گويد،بدون آن‌كه ترسي از بعدش داشته باشد.مردها اين جوري هستند.در حال زندگي مي‌كنند و حرف راست را مي‌زنند.
7)دمت گرم رفيق(ببخش اگر خودماني شدم.از روي دوست داشتن زياد است).زندگي ما با تنهايي‌هاي علي سنتوري وارد مرحله جديدي شده است.مرحله‌اي كه تو را خيلي بيشتر از قبل دوست داريم.سيمرغ نوش جانت.الحق كه لايقش هستي.


شما هم بنويسيد (11)...



يکشنبه 22 بهمن 1385 - 13:50

نجات خواهر سميره يا چگونه ياد گرفتيم سر ملت شيره بماليم

لینک این مطلب

1)تمام شد.مثل هر چيز ديگري جشنواره فجر هم تمام شد.رفت تا سال ديگر.جشنواره‌اي كه در خود انبوهي فيلم بد،دو سه فيلم متوسط و يك الماس درخشان(سنتوري)داشت.هنوز نمي‌دانم كه از تمام شدن جشنواره بايد خوشحال باشيم يا ناراحت،رفقا؟

2)پاداش سكوت(مازيار ميري)و روز سوم(محمد حسين لطيفي)قرار بود ديدگاه‌هاي جديد سينماي دفاع مقدس را بازتاب بدهند.قرار بود كه به ما نشان بدهند بعد از گذشت بيست سال از جنگ چه جوري مي‌شود،نگاه نو و تازه‌اي به آن انداخت.اما اصلا از اين خبرها نبود.هر دو فيلم به شدت كهنه و تاريخ مصرف گذشته هستند. مازيار ميري در پاداش سكوت با اقتباس از يك داستان جنجالي(من قاتل پسرتان هستم!)مي‌توانست نگاهي جديد و متفاوت به جنگ بياندازد.اما داستان فقط نقطه اول است.فيلم يكسره راه ديگري را طي مي‌كند و راديكال بودن داستان را به محافظه‌كاري بيش از حد تبديل مي‌كند.همان طور كه ديدن تصوير يحيي در تلويزيون شروع خوبي براي آغاز درگيري‌هاي ذهني اكبر و شروع فيلم نيست،به ياد آوردن بي‌مقدمه و يكباره تمامي چيزهاي مربوط به يحيي در گذشته هم پايان بسيار بدي براي فيلم است.آن هم فيلمي كه داعيه متفاوت بودن دارد.
نمي‌دانم چه چيز روز سوم اين قدر جالب بوده كه هوش از سر داوران برده و باعث شده در 12 رشته نامزدش كنند؟اگر قرار به درآوردن فضاي جنگ زده خرمشهر باشد كه خب ده سال پيش احمد رضا درويش در سرزمين خورشيد اين كار را به مراتب بهتر انجام داده است.اگر قرار به درآوردن احساسات رقيقه آدم‌ها در بزنگاه شهيد شدنشان باشد كه خب جلوه خيلي بهترش در مزرعه پدري رسول ملاقلي پور وجود دارد.واقعا چه چيز تازه‌اي در روز سوم هست كه داوران را شيفته خودش كرده.الگوي تكراري فيلم كه به شدت وام‌دار نجات سرباز رايان(استيون اسپيلبرگ)است يا عشق در نيامده سميره با سرباز عراقي؟يكي به ما جواب دهد كه چرا فيلم بد روز سوم نامزد 12 رشته است و سنتوري عزيزمان نامزد 2 رشته؟كجاي روز سوم فيلمنامه دارد كه نامزد جايزه بهترين فيلمنامه شده؟اگر منظور دور هم بودن و انفجار است كه خب بايد تمام فيلم‌هاي بخش مسابقه به خاطر دور همي بودنشان نامزد جايزه شوند.باران كوثري در فيلم چه كار خاصي كرده كه بايد نامزد جايزه بهترين بازيگر زن شود؟به خدا زشت است،كه دست به انتخاب اشتباه بزنيم و فكر كنيم بقيه نمي‌فهمند.سهل انگاري از اين بيشتر كه در پايان فيلم سر تفنگ يك ور است و گلوله به طرف ديگري شليك مي‌شود.اعضاي محترم هيئت داوران اين سهل انگاري چيزي بود كه همه در سينماي مطبوعات به چشم خود ديدند و بهش خنديدند.

3)رفقا شما هم بنويسيد كه اين دم آخري با هم باشيم.


شما هم بنويسيد (13)...



شنبه 21 بهمن 1385 - 13:56

زنده باد كوك ساز سنتور!

لینک این مطلب

1)جشنواره فجر فردا تمام مي‌شود.به نظر شما بايد خوشحال باشيم يا ناراحت؟

2)اخراجي‌ها(مسعود ده‌نمكي)فيلم بد و رياكارانه‌اي است.رياكارانه بودنش از اين‌جا مي‌آيد كه جذابيت‌هاي فيلم(اگر چنين چيزي وجود داشته باشد)در چيزها‌يي است كه خود فيلم نفي‌شان مي‌كند.تحول و رستگاري آدم‌ها در فيلم به بدترين شكل ممكن اتفاق مي‌افتد.دسته لات و لوت‌هاي فيلم به يكباره دست به اعمال انساني مي‌زنند، بدون آن‌كه مقدمه‌اي براي اين رفتارشان وجود داشته باشد.شوخي‌هاي فيلم هم وقيح(مثل رفتار بي‌ادبانه اكبر عبدي در جلسه مطبوعاتي)و كليشه‌اي هستند.اصلا كل فيلم حاوي يك ديدگاه تكراري و دمده است.مثل آن كلاس تخريب شده در فيلم كه روي تخته سياهش نوشته شده:علم بهتر است يا ثروت؟

3)قبول كه داوري درباره فيلم‌ها سليقه‌اي است.كه اگر جاي داورها با هم عوض شود، نتيجه ديگري به وجود مي‌آيد.اما تفاوت سليقه‌ها معني‌اش اين نيست كه در داوري هيچ معياري وجود نداشته باشد، كه همه چي دلبخواهي صورت بگيرد.همه اين‌ها را گفتم تا به اين نكته برسم كه داوري امسال جشنواره واقعا نوبر است.هنوز روز سوم و اتوبوس شب را نديده‌ام اما مي‌خواهم درباره چيزهايي بنويسم كه ديده‌ام.كه جاي ميناي شهر خاموش آن بالاها نيست.تنها نقطه قوت فيلم(عزت الله اتظامي)به خاطر حضور علي نصيريان در جمع داوران اصلا نامزد نشده است.واقعا كارگرداني شلخته بهرام توكلي بهتر از كارگرداني سرحال استاد داريوش مهرجويي است.واقعا شرم‌آور است.آيندگان خواهند نوشت كه سنتوري استاد مهرجويي در جشنواره بيست و پنجم فقط در دو رشته نامزد بود و پابرهنه در بهشت در 6 رشته.كارهاي خارق‌العاده عليرضا زرين‌دست در سنگ،كاغذ،قيچي و فرج حيدري در پارك‌وي را چه كساني جواب‌گو خواهند بود؟اعضاي محترم هيئت داوران، آيا واقعا فيلم‌هاي امسال اين‌قدر از نظر فيلم‌نامه فقير بودند كه دو فيلم بي‌فيلم‌نامه(خون بازي وروز سوم)را نامزد جايزه كرديد؟
اعلام گاف‌هاي داوران عزيز مي‌تواند اين يادداشت را تبديل به يك مطلب بلند كند.مطلبي كه......
ولش كنيد.تمامي جوايز مبارك كساني كه آن‌ها را مي‌گيرند.ما كه حسود نيستيم.اصلا چرا بايد حسودي كنيم وقتي كه جايزه خودمان را گرفته‌ايم،آن هم در سالن تاريك.عشق است استاد مهرجويي با سنتوري‌اش كه دلمان به كوك ساز سنتورش خوش است.


شما هم بنويسيد (2)...



جمعه 20 بهمن 1385 - 11:43

لالايي

لینک این مطلب

1)ديشب رييس در سينما استقلال نمايش داده شد.در يك وضعيت عجيب توانستم 80 دقيقه از فيلم را ببينم.ترجيح مي‌دهم در حال حاضر نظري درباره فيلم ندهم.صبر مي‌كنم تا اكران فيلم كه گفته مي‌شود عيد نوروز است.

2)تلاش براي ساختن فيلمي ژانري توسط فريدون جيراني در سينماي ايران قابل تحسين است.اين كار دايره سليقه‌هاي تماشاگران را وسيع‌تر مي‌كند و آن‌ها را به فضا‌هاي جديدي مي‌كشاند.اما اين فقط قدم اوليه است.پارك‌وي به شدت مشكل فيلم‌نامه دارد.فيلم درباره عشق جنون‌وار پسر به دختر است اما در هيچ‌جاي فيلم يك خلوت دو نفره تاثير گذار نمي‌بينيم.خلوتي كه نشان دهنده اين عشق ديوانه‌وار باشد.اگر از شخصيت‌هاي كاريكاتوري دو كارآگاه(از جيراني خلق چنين شخصيت‌هايي بعيد است)بگذريم، 20 دقيقه پاياني فيلم يگ گاف بزرگ فيلم‌نامه‌اي دارد.يعني جايي كه دختر له شده به سمت پسر بر‌مي‌گردد تا انتقام بگيرد.انتقامي از روي روان‌پريشي.ولي مشكل اين جاست كه هيچ مقدمه‌اي براي اين روان پريشي وجود ندارد كه تماشاگر باورش كند.تا قبل از انتقام پاياني هيچ نشانه‌اي مبني بر ديوانگي دختر وجود ندارد.گفتن اين مشكلات باعث نمي‌شود كه كار بسيار خوب فرج حيدري بعنوان فيلم‌بردار را ناديده بگيريم، يا شروع سريع و عالي فيلم كه بدون وقت تلف كردن سراغ قصه مي‌رود.خودم هم شخصا صحنه تنهايي مادر و پسر با آهنگ "لالايي"ويگن را خيلي دوست دارم.


3)اخراجي‌ها تا اين جاي كار محبوب‌ترين فيلم در ميان تماشاگران جشنواره است و همه ازش كلي تعريف مي‌كنند.ولي من فكر مي‌كنم كه با يك فيلم به شدت رياكارانه طرف باشيم.
درباره فيلم:كمتر كسي است كه مسعود ده نمكي را نشناسد.چهره مشهور و شناخته شده سياسي سال هاي قبل، حالا بعد از ساختن دو مستند(فقر و فحشا-كدام استقلال،كدام پيروزي)با فيلم داستاني اخراجي ها در جشنواره فجر حاضر است و گفته مي شود فيلمش بامزه ترين اثر جشنواره خواهد بود.موسيقي فيلم را فريدون شهبازيان ساخته كه بر اساس شنيده ها كار جالب و متفاوتي شده.امين حيايي هم به احتمال زياد براي بازيش در فيلم جز كانديداهاي نقش مكمل مرد خواهد بود.
حاشيه:1-فيلم توليد سخت و پر خرجي داشته و گفته مي شود تا به حال 600 ميليون تومان خرجش شده است.
2-محمد رضا شريفي نيا و اكبر عبدي بعد از سال ها كدورت در فيلم همبازي شدند و دو نقش اصلي فيلم را بازي كردند.
خلاصه داستان:مجيد(كامبيز ديرباز)از اراذل جنوب تهران عاشق دختر(نيوشا ضيغمي)پيرمرد عارفي به نام ميرزا مي شود.ميرزا شرط ازدواج مجيد و دخترش را سر به راه شدن او مي داند.مجيد تصميم مي گيرد براي اثبات سر به راه شدن خود به جبهه رود و...
بازيگران:كامبيز ديرباز،اكبر عبدي،امين حيايي،محمد رضا شريفي نيا،نگار فروزنده و نيوشا ضيغمي


شما هم بنويسيد (2)...



پنجشنبه 19 بهمن 1385 - 12:3

..

لینک این مطلب

رفيق من سنگ صبور غم‌هام / به ديدنم بيا كه خيلي تنهام

1)ديروز رييس به نمايش سالن مطبوعات نرسيد و يك ضد حال اساسي به همه ما زد.اما در عوض فيلمي نمايش داده شد كه يكي از بهترين‌ فيلم‌هاي تاريخ سينماي ايران است؛سنتوري استاد مهرجويي.
2)فعلا تو جو فيلم هستم و ازش فاصله نگرفته‌ام.اين وضعيت هر كسي است كه براي اولين بار سنتوري را ببيند.يك فيلم پر انرژي و در عين حال غمگين.تلفيق دو حس متفاوت كه در برابرش وا مي‌ماني و قدرت واكنشت را از دست مي‌دهي.پس اين حرف‌ها را بگذاريد به حساب جوزدگي و قاطي كردن.فعلا از شدت هيجان دارم كف و خون بالا مي‌آورم.
3)قصه سنتوري چيزي است كه تا به‌حال صد‌ها نفر تعريفش كرده‌اند.قصه به زوال رفتن يك آدم موفق و بازگشت دوباره‌اش به زندگي.مي‌بينيد كه با الگوي قديمي و حساب پس داده‌اي طرف هستيم.نكته اصلي دستكاري‌هايي است كه مهرجويي در دل اين داستان كرده. تزريق نوعي مهرباني و دوست داشتن شخصيت اصلي كه در تك‌تك پلان‌ها هويدا است.همين دوست داشتن افراطي شخصيت اصلي است كه باعث مي‌شود در بسياري جاها براي علي سنتوري اشك بريزيم و دل بسوزانيم.مهرجويي هم قدر موقعيت‌هاي دراماتيكش را به خوبي دانسته و به رمانتيك ترين شكل ممكن تصويرشان كرده.موقعيت رمانتيك علي سنتوري چيزي است كه عمرا هيچ‌كس نتواند در برابرش مقاومت كند.حس غمگين فيلم در جان و تن آدم به وحشتناك‌ترين شكل ممكن نفوذ مي‌كند؛مثل مخدري كه در طول فيلم علي مصرفش مي‌كند.
4)روايت پاره‌پاره فيلم، حسي از رهايي و سيال بودن به آن داده كه باعث مي‌شود تماشاگر در دل فضا به خوبي حل شود و احساس ناراحتي نكند.بخش‌هاي مختلف زندگي علي(اعم از خوشي و غم‌هايش)پيش چشم ما است و خودمان بايد به اين پازل نظم و ترتيب بدهيم.اين سيال بودن به همراه حجم انبوه موسيقي‌ها فيلم را پر انرژي و سرحال كرده و تماشاگر را وارد دنيايي مي‌كند كه نتيجه‌اش تنهايي(يا رستگاري!)علي سنتوري است.
5)ساعت دو صبح است و دوست دارم يك بار ديگر فيلم را ببينم تا در رنج‌ها و تنهايي‌هاي علي سهيم شوم و انرژي زندگي بهتر را پيدا كنم.و اين زندگي بهتر همان چيزي است كه استاد مهرجويي در چند فيلم آخرش مي‌خواهد به ما بدهد.اگر سعادتش را داشته باشيم و كفران نعمت نكنيم.
.......
رفيق من سنگ صبور غم‌هام
به ديدنم بيا كه خيلي تنهام
هيشكي نمي‌فهمه چه حالي دارم
چه دنياي رو به زوالي دارم
.......


شما هم بنويسيد (5)...



چهارشنبه 18 بهمن 1385 - 17:59

روز موعود؛اولين نمايش رييس

لینک این مطلب

1)خدمت دوست عزيزي كه انتقاد محترمانه كرده‌اند،عرض كنم؛بنده نه تنها در نوشتن بلكه در خيلي از چيز‌هاي ديگر تحت تاثير و وام دار امير قادري هستم.صد البته معني اين حرف اين نيست كه من از روي دست امير كپي مي‌كنم،چون هيچ وقت اين كار را انجام نداده‌ام و فضيلتي در آن نمي بينم.به هر حال مرسي كه مطالب را مي‌خوانيد و نظر مي‌دهيد.

2)10،15 دقيقه اول قاعده بازي(احمد رضا معتمدي)شوخي‌هاي تازه و كار شده اي(از نظر جلوه‌هاي ويژه)دارد.اما هر چه فيلم پيش مي‌رود مسير قهقرايي طي مي‌كند و جذابيت خود را از دست مي‌دهد.مشكل اصلي فيلم اين است كه يك خط داستاني پركشش براي مربوط كردن شخصيت‌ها به هم ندارد و كاراكتر‌هايش به صورت دورهمي و بي‌ربط در فيلم حضور دارند،بدون آن كه نيازي به وجود خيلي از آن‌ها باشد.بر عكس قاعده بازي،اقليما(محمد مهدي عسگر‌پور)از ابتدا روي يك خط داستاني مشخص تمركز مي‌كند و آن را تا انتها پيش مي‌برد.نكته اصلي اقليما اين است كه موقعيت‌هايش به موقع و سر‌وقت اتفاق مي‌افتد و كارگردان لزومي براي زود خرج كردنشان نمي بيند كه بخواهد آن‌ها را هدر دهد.همين طمانينگي و مكث‌ها است كه باعث شده ريتم فيلم كند به نظر بيايد،در حالي كه اين‌طور نيست و ريتم فيلم متناسب با موقعيت‌هاي داستاني است.اقليما تلاشي است براي ساختن فيلم در ژانر تريلر كه به جز پايانش در بقيه موارد به استاندارد هاي ژانر رسيده است.

3)امروز روز موعود است. روزي است كه انتظار‌هاي يك ساله به پايان مي‌رسد و رييس روي پرده نمايان مي‌شود.اگر اتفاق خاصي نيافتد،امروز خوب روزي است،رفقا.پس پيش به سوي رييس استاد كيميايي.
درباره فيلم:مسعود كيميايي پس از سه سال غيبت مجددا در جشنواره ي فجر حاضر است و فيلمش به همراه سنتوري مهم ترين و پر تماشاگرترين فيلم هاي جشنواره خواهند بود و بيشترين صف ها برايشان بسته خواهد شد.قصه ي رييس به مانند حكم در يك فضاي هذياني اتفاق مي افتد كه شخصيت هاي زيادي در آن حضور دارند.مهم ترين برگ برنده ي فيلم هم گروه بازيگري اش(با چهره پردازي هاي عجيب،غريب) است كه گفته مي شود، پولاد كيميايي،مهناز افشار و داريوش ارجمند بازي هاي خيلي خوبي در فيلم انجام داده اند.عليرضا زرين دست به مانند حكم فيلم برداري درخشاني در فيلم انجام داده و فرزين قرگزلو در اولين تجربه اش، موسيقي دلپذيري براي فيلم ساخته است.
حاشيه:1-در روزهاي آخر فيلم برداري عليرضا زرين دست خواستار پولش شد كه به خاطر جور نشدن به موقع آن، حاضر نشد سكانس آخر فيلم را فيلم برداري كند.به همين خاطر اين كار را كس ديگري انجام داد.
2-ابتدا قرار بود نقش امين تارخ را در فيلم سعيد راد بازي كند كه به خاطر به توافق نرسيدن طرفين اين قضيه منتفي شد.
خلاصه داستان:رضا(فرامرز قريبيان) براي نجات جان پسرش سيامك(پولاد كيميايي)از خارج به ايران مي آيد.دوست قديمي رضا كه نام او هم رضا(امين تارخ) است مامور دستگيري رفيق قديمي اش مي شود.از طرف ديگر سيامك براي رييس كار مي كند و عاشق طلا(مهناز افشار)است.عشقي كه براي او مشكلات زيادي را به وجود مي آورد و...
بازيگران:پولاد كيميايي،مهناز افشار،فرامرز قريبيان،امين تارخ،لعيا زنگنه،خسرو شكيبايي و داريوش ارجمند


شما هم بنويسيد (3)...



سه‌شنبه 17 بهمن 1385 - 8:49

ولگردي هاي يك عشق نفس عميق با همراهي رفقاي جديد يا:ته يك سد به همراه امير،خسرو و حامد با رنگ آبي اثيري كه حسابي حالمان را جا مي‌آورد

لینک این مطلب


1)فقط يك روز تا اولين نمايش رييس مانده.خدايا كمك كن تا اين زمان لعنتي زودتر سپري شود و به چهارشنبه برسيم.

2)امروز برايم روز باارزشي است.دقيقا چهار سال پيش يعني 17 بهمن 1381 بهترين فيلم ايراني عمرم،نفس عميق(البته به همراه ليلا و شوكران)را در سينماي خدابيامرز كريستال ديدم.لذت اولين ديدار هنوز زير زبانم است و به جاهاي خوبي مي بردم.جايي پشت سد،در كنار منصور،كامران و آيدا.جايي كه آن رنگ آبي اثيري بهم آرامش مي‌دهد.

3)سنگ،كاغذ،قيچي را فقط به خاطر عليرضا زرين‌دست ببينيد تا متوجه شويد كه اوج هنر يك فيلمبردار چگونه مي‌تواند باشد.اهداي سيمرغ بلورين به زرين‌دست كمي شوخي به نظر مي‌رسد.چون كه فيلمبرداري او يكي از بهترين‌هاي چند سال اخير است و جايزه تنها مي‌تواند تاييدي بر كار باارزش‌اش باشد.جايزه‌اي كه البته به صورت كامل حق مطلب را ادا نمي‌كند.همه اين‌ها مربوط به عليرضا زرين‌دست است و ربطي به خود فيلم ندارد.فيلمي كه به جز سكانس نفس‌گير سرقت گاو صندوق،چيز ديگري براي رودست زدن به تماشاگرش ندارد و در سطح يك فيلم بد رو به متوسط باقي مي‌ماند.موسيقي ستار اوركي هم نوبر است و حسابي با اعصاب تماشاگر بازي مي‌كند.

4)فردا اولين نمايش فيلم آقاي كيميايي(امير قادري)است.فيلمي به شدت سرحال كه حسابي سر شوقتان مي‌آورد(فيلم امير به همراه سنتوري استاد مهرجويي تنها فيلم‌هاي جشنواره هستند كه مي شود با ريتم‌شان هد بنگ زد)به غير از اين كيميايي فيلم امير به كلي با تصوراتمان فرق دارد.يك كيميايي شاد،قبراق و روپا كه وارد بازي شده و دارد با بازيش حسابي تفريح مي‌كند.چيزي كه در طول سه دهه خيلي‌ها باعث شدند از آن دور شود.آقاي كيميايي گنجينه‌اي است از موسيقي‌هاي مختلف كه خيلي‌هاشان را قبلا نشنيده ايد و با ديدن فيلم با شنيدنشان كلي كيف مي‌كنيد.شروع فصل تهران در فيلم امير با همراهي موسيقي است كه چند خط بالاتر نامش را آوردم.موسيقي فيلم عزيز نفس عميق.آن جايي كه منصور و كامران با پرايد نقره‌اي دارند در دل شب توي كوچه‌هاي تاريك و خلوت ويراژ مي دهند و ولگردي مي‌كنند.فقط آدم‌ حسابي ها مي دانند كه ولگردي چه نعمتي است.امير هم يكي از اين آدم ها است.نشانه اش هم اين كه خوره نفس عميق است و آقاي كيميايي با ولگردي خودش در دل شب آغاز مي‌شود.


اين چند خط را بگذاريد به حساب معرفي فيلم.فيلمي كه خيلي دوستش دارم و براي نوشتن نقدش لحظه شماري مي كنم.هر‌چه نباشد امير قادري به گردن من يكي خيلي حق دارد و مرام و معرفتش در خيلي جاها بسياري از حقايق را برايم روشن كرده است .درست مي‌گويم رفيق؟

5)جشنواره نصف شد و من با آدم هاي جديدي آشنا شدم.خدا كند وقتي تمام شد،تعداد رفقايم بيشتر شده باشد.رفقايي كه يك عمر براي هم بمانيم و به ياد هم ديگر باشيم.پارسال مثل اين روز‌ها بود كه با خسرو خسرو پرويز آشنا شدم.حالا بعد از يك سال محرم اسرار هم هستيم.

6)فقط يك روز تا...


شما هم بنويسيد (4)...



دوشنبه 16 بهمن 1385 - 15:29

شما چه‌طور رفقا؟

لینک این مطلب

1)مرسي اميد جان كه اين قدر لطف داري.مطمئن باش اين جا را تبديل به پاتوق مي‌كنيم.

2)باز هم سيب داري؟(بايرام فضلي)شبيه هيچ كدام از فيلم‌هاي ايراني نيست.قصه عجيب، غريبش در يك ناكجاآباد روي مي‌دهد كه زمان مشخصي هم ندارد.بعد از سه روز ديدن فيلم‌هاي نااميد كننده،فيلم بايرام فضلي حس خوبي مي‌دهد كمي سر حالمان مي آورد.بخش زيادي از شوخي‌هاي فيلم كه در يك فضاي گروتسك اتفاق مي‌افتد،درآمده و تماشاگر را مي خنداند.ذبيح افشار هم به عنوان بازيگر اصلي فيلم چهره و حس طنز خوبي دارد و سهم زيادي در درآمدن شوخي‌هاي فيلم دارد.باز هم سيب داري؟بهترين فيلم جشنواره تا اين‌جا است.


3)هر كدام از رفقا كه پاداش سكوت(مازيار ميري)را ديده اند، از آن بد مي‌گويند.پس خيلي روي فيلم حساب باز نكنيد كه ممكن است توي ذوقتان بخورد.
درباره فيلم:مازيار ميري به گواه دو فيلمي(قطعه ناتمام و به آهستگي) كه قبلا ساخته،فيلم ساز متوسطي است.اما دو دليل باعث شده كه سومين فيلم او مهم و كنجكاوي برانگيز جلوه كند.يكي بازيگران پر تعداد و مشهور فيلم و ديگري داستانش كه اقتباسي از يك داستان جنجالي است.در پاداش سكوت پرويز پرستويي،رضا كيانيان،اتيلا پسياني و فرهاد اصلاني بازي مي كنند كه تقابل پرستويي و كيانيان مي تواند يادآور آژانس شيشه اي باشد.از طرف ديگر داستان فيلم اقتباسي از داستان كوتاه "من قاتل پسرتان نيستم"است كه جز مهم ترين و پر سر و صداترين قصه هاي ادبيات دفاع مقدس در اين چند ساله بوده.موسيقي متن فيلم كار پيمان يزدانيان است كه گفته مي شود از بهترين ساخته هاي اوست و بخت زيادي براي دريافت جايزه دارد.
حاشيه:1-صحنه هاي درياي فيلم درون استخري در تهران فيلم برداري شد كه براي گرفتنش از فيلم بردار آلماني استفاده كردند.
2-پاداش سكوت از نظر مديران جشنواره مهم ترين فيلم امسال است و از همين حالا مي توان سيمرغ بلورين بهترين فيلم را برايش كنار گذاشت.آن هم در سالي كه بخش قابل توجهي از فيلم هاي بخش مسابقه را توليدات سينماي دفاع مقدس تشكيل داده است.
خلاصه داستان:از ميان يك جمع چريكي پر تعداد در زمان جنگ،تنها يك نفر زنده مانده.او به دنبال هويت بقيه افراد گروه است...
بازيگران:پرويز پرستويي،رضا كيانيان،آتيلا پسياني،فرهاد اصلاني،جعفر والي،مهتاب كرامتي و پريوش نظريه.

4)دو روز بيشتر تا اولين نمايش رييس نمانده.حسابي ذوق و شوق دارم.شما چه طور رفقا؟


شما هم بنويسيد (4)...



يکشنبه 15 بهمن 1385 - 8:41

سه روز تا ضيافت عاشقانه رييس

لینک این مطلب

 


1)شكل سياه و متفاوت روز نوشت ديروز كار مهدي بود.به پيشنهاد او و با توجه به فضاي آزار دهنده و جهنمي پابرهنه در بهشت،پس زمينه سياه را انتخاب كرديم،كه هم با متن هماهنگ شود و هم دست به تنوع زده باشيم.دم مهدي گرم، كه اين روزها حسابي براي روزنوشت‌ها و سايت زحمت مي كشد و مايه مي‌گذارد.
2)جرج كلوني مي‌گويد كه مرد بودن به سه چيز بستگي دارد:تجربه،وقار و مسئوليت پذيري.من با ركن سوم حرف كلوني كار دارم،يعني مسئوليت پذيري.تعهد داشتن،زير حرف خود نزدن و مسئوليت پذيري چيزهايي هستند كه اين دوره زمانه كم گير مي‌آيند.كه در حكم گنج هستند و رسيدن بهشان كار هر كسي نيست.اولين بار كه پيشنهاد درآوردن پرونده دستمزدهاي عوامل سينماي ايران از طرف همشهري جوان به امير شد،نزديك چهار ماه پيش بود.كار به دلايل مختلف عقب مي‌افتاد و هي از طرف مجله به امير زنگ مي‌زدند كه آقا پرونده چي شد؟دو ماه پيش مطلب را(كار مشترك امير،حامد،خسرو و من) تحويل مجله داديم و پرونده بعد از يك ماه دست به دست گشتن بين آدم‌هاي موسسه همشهري بالاخره منتشر شد.يك پرونده شيك،خوشگل و تر و تميز كه به جرات مي‌توانم بگويم در‌آوردنش كار هر كسي نيست.در فاصله اين دست به دست گشتن‌ها،بعضي چيزها از دل پرونده در‌آمد، كه براي خودمان هم عجيب بود(مهم‌ترينش براي من نصف شدن تك‌نگاري مهناز افشار بود كه خيلي دوستش داشتم و از حذفش كلي حسرت خوردم)اما چيز مهم كه از قبل هم پيش بيني اش را مي‌كرديم، واكنش‌هاي بعد از پرونده بود.مهم‌ترين واكنش، مربوط به محمد رضاشريفي نيا بود كه نكته مهمي را بهش نسبت داده بوديم، كه ظاهرا غلط بود و با صحبت‌هاي امير آن قضيه حل شد و رفت پي كارش.ولي در كمال تعجب(و تاسف)در شماره ديروز مجله به تاييد و تكذيب برخي از ارقام(از طرف خود مجله)اشاره شده بود كه در حكم بازگشت به عقب و بي‌احترامي كامل به كار گروهي بود كه با دقت و زحمت پرونده را در‌آورده بودند.اگر قرار به تصحيح بود اين كار مي‌توانست از طرف خود گروه صورت بگيرد نه تحريريه مجله،آن هم به شكل خود‌سرانه.بي مسئوليتي مجله در قبال پرونده هيچ توجيهي ندارد و ته بي‌مرامي است.سئوال اصلي اين‌جاست كه اگر قرار بود اين‌قدر محافظه‌كارانه برخورد شود،پس آن همه اصرار براي در‌آوردن پرونده چه بود؟انجام دادن كارهاي درست و اصيل،نوعي مرام و مسئوليت مي‌خواهد كه خيلي‌ها ندارند.
3)فيلم‌هاي روز دوم هم چنگي به دل نزدند و حسابي مايه نااميدي بودند.تك‌درخت‌ها(سعيد ابراهيمي‌فر)فيلمي جعلي و آشفته است كه مي‌خواهد تماشاگرانش را با مايه‌هاي روشنفكرانه مرعوب كند.از دل قصه هاي ساده هوشنگ مرادي كرماني شايد يك فيلم كوتاه معمولي دربيايد ولي خدا وكيلي كش دادن قصه‌ها و رساندن زمان آن‌ها به نود دقيقه در حكم جفا به تماشاگر است.تك درخت‌ها حتي اگر در زمان ساختش(پنج سال پيش)اكران مي‌شد كهنه بود،چه برسد به حالا كه خيلي چيزها عوض شده است.آفتاب بر همه يكسان مي تابد(عباس رافعي) فيلمي است در ژانر مجعول معناگرا(تو را خدا يكي ما را از دست اين فيلم‌هاي ضد معنا و اعصاب خردكن خلاص كند)كه تماشاي كاملش كار هر كسي نيست.مسئله اين‌جاست كه كسي در صحت و باور معجزه شك ندارد اما مكانيزمي كه فيلمساز براي نشان دادن اين قضيه به كار مي‌برد، ضد خود عمل مي‌كند و باور كردنش را مشكل مي‌سازد.اگر فيلمسازان مي‌دانستند كه دارند براي چه كساني فيلم مي‌سازند، خيلي از فيلم‌ها ساخته نمي‌شد كه يكي از آن‌ها مي‌توانست آفتاب بر همه يكسان مي‌تابد، باشد
4)راستي شما چه فيلم جديدي ديديد؟اگر نظر بدهيد از سلايق هم‌ديگر استفاده مي‌كنيم و آن‌وقت است كه بيشتر خوش مي‌گذرد.درست مي‌گويم رفقا؟


5)تا اولين نمايش آخرين فيلم استاد كيميايي،سه روز بيشتر نمانده.در روزهاي بعدي درباره استاد و رييس مي‌نويسم كه در حكم چشم و چراغ جشنواره هستند.اگر پايه بوديد اين‌جا را تبديل مي‌كنيم به پاتوق كيميايي دوستان كه درباره استاد صحبت كنيم و كلي حال خوب به هم بدهيم.براي شروع نقل يك ديالوگ از ضيافت حسابي مي‌چسبد:"هر كي مي آد دستاشو بذاره رو دست من.مي دونين بچه‌ها سخته،همين حالا فكراتونو بكنين،هر كي نه ته دلش اومد دستشو بكشه،كه اگه حالا بكشه بهتر از اينه كه زير و رو بكشه"
6)يا علي.


شما هم بنويسيد (5)...



شنبه 14 بهمن 1385 - 11:47

80 دقيقه در جهنم با پابرهنه در بهشت

لینک این مطلب

1)از قديم گفته‌اند كه آدم به اميد زنده است.كه بزرگ‌ترين گناه نااميدي است.حالا اين دو جمله،حكايت ما در قبال سنتوري استاد مهرجويي است.در اين چند روزه كلي شايعه درباره نمايش و عدم نمايش فيلم شنيده‌ايم و كلي حالمان خوب و بد شده است.به هر حال چاره‌اي جز اين نداريم كه دلمان را خوش كنيم به نمايش فيلم در جشنواره.هر جور كه فكرش را بكنيد،اميدوار بودن بهتر است تا نااميدي.همان طور كه ديروز تيم محبوبمان(صد البته منظورم پرسپوليس است)موفق شد در دقيقه92 به پيروزي برسد،سنتوري هم مي‌تواند در وقت‌هاي تلف شده خود را به جشنواره برساند.پس اميد خود را از دست ندهيد كه اگر خدا بخواهد،همه چيز روبه‌راه مي‌شود.
2)در اولين روز جشنواره،پابرهنه در بهشت(بهرام توكلي) و ميناي شهر خاموش(امير شهاب رضويان) را ديدم كه هيچ كدام خوب نبودند.اولي يك فيلم به شدت ادايي و آزاردهنده بود كه ايده هاي به شدت تكراري‌اش از همان دقايق اول قابل پيش بيني بود.به غير از اين‌ها ديدگاه به شدت تلخ،سياه و خفقان آور فيلم،تماشايش را به فرآيندي زجرآور تبديل مي‌كند كه تحملش صبر ايوب مي طلبد.ميناي شهر خاموش هم با اين‌‌كه فيلم خوبي نيست اما حداقل اين حسن را دارد كه مي‌شود تا آخر تماشايش كرد و متحمل زجري نشد.فيلم يك عزت الله انتظامي روپا و سرحال دارد كه براي سرپا نگه داشتن هر فيلمي كافي است.به غير از استاد انتظامي فيلم شوخي‌هاي خوبي دارد كه با بيشترشان مي‌شود،خنديد.اگر بيست دقيقه از اضافات ميناي شهر خاموش كم شود،فيلم وضعيت بهتري پيدا مي كند.
3)تجربه ديوانه‌اي از قفس پريد نشان مي‌دهد كه نبايد گول تركيب بازيگران و عوامل كاردرست را خورد.همه چيز روي پرده مشخص مي شود و آن وقت است كه پي به عيار قاعده بازي مي‌بريم.
درباره فيلم:عقل سالم مي گويد كه خيلي نبايد روي قاعده بازي حساب باز كرد، آن هم با توجه به سابقه احمد رضا معتمدي و فيلم هايي كه قبلا ساخته است(هبوط،زشت و زيبا و ديوانه از قفس پريد).اما از طرف ديگر گفته مي شود كه فيلم با فيلم هاي قبلي فيلم ساز تفاوت دارد و كمدي اش به شكل درست و حسابي در آمده است.فيلم بازيگران بسيار زيادي دارد كه باعث شده از پر بازيگر ترين فيلم هاي امسال سينماي ايران باشد.يكي از مهم ترين بازيگران فيلم جمشيد هاشم پور است كه نقش يك شخصيت دو جنسيتي را بازي مي كند.فيلم برداري فيلم يك سال و نيم طول كشيد و در آستانه جشنواره گفته مي شود كه هنوز ساخت جلوه هاي ويژه اش به پايان نرسيده.
حاشيه:1-شروع فيلم برداري فيلم اواخر سال 83 بود و در اين مدت هيچ خبري از فيلم به بيرون درز نكرد.گفته مي شود كه فيلم توليد سخت و پر خرجي داشته است.
2-در آخرين روزهاي فيلم برداري وصول چك سعيد پور صميمي به مشكل برخورد و او گفت تا پول نگيرد جلوي دوربين نمي رود.به همين خاطر پول آقاي بازيگر به شكل نقد پرداخت شد و او بازي اش را در فيلم ادامه داد.
خلاصه داستان:پسري پايين شهري(اكبر عبدي) عاشق دختري پولدار(الناز شاكر دوست)مي شود.عشقي كه معلوم مي كند دو خانواده از يك ريشه هستند.يعني پدر بزرگ دختر و پسر يك نفر هست و دو خانواده از اين موضوع خبر ندارند...
بازيگران:اكبر عبدي،سعيد پورصميمي،داريوش ارجمند،الناز شاكردوست،حميد لولايي،گوهر خير انديش،فريده سپاه منصور و جمشيد هاشم پور


شما هم بنويسيد (4)...

قبلی
آلبوم عکس های جشنواره

باران کوثری

باران کوثری سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کرد (عکس: یلدا ذبیحی)
قبلی
باران کوثری سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کرد (عکس: یلدا ذبیحی)


دوشنبه 23 بهمن 1385 - 7:34

Second Films Contest

Short Films Contest
* آن بالا كنار جاده
* الو ... رضا
* پا برهنه تا صبح
* پرواز كنار صندلي قرمز
* پشت سر من
* پيرمرد و خط
* جاي دوست، جاي دشمن
* رستوران متروك
* زن تنهاي جخوف
* شكرستان
* صفر درجه
* عروسك گمشده
* فاصله
* مترسك
* محدوه دايره
* وزن بودن
* ويزيت
* يك اتفاق ساده
* يك روز زيبا

Documentary Films Contest

Guest
* آخرين ملكه زمين
* آرامش در ميان مردگان
* آن سه
* پاپیتال
* پايان راه
* چهار انگشتی
* خدا نزدیک است
* رامی
* راننده تاكسي
* رمز
* روايتهاي ناتمام
* روز باران
* ساعت 25
* گاهي واقعي

First Films Contest
* آخرین ملکه زمین
* آدم
* آرامش در ميان مردگان
* آن سه
* اخراجی‌ها
* باز هم سیب داری؟
* پابرهنه در بهشت
* پاپیتال
* پایان راه
* خدا نزدیک است
* رامي
* روایتهای ناتمام
* گاهي واقعي
* گناه من
* مصائب دوشيزه
* نیما یوشیج

International Cinema Contest
* آخرین روزهای سوفی شول
* آشوب
* بابی
* به پدر سلام کن
* پدر و پسر
* رنگ از خود گذشتگی
* شعبده‌باز
* فانوس دریایی
* فیلم ، آسپرین و لاشخورها
* قديسان و سربازان
* قلب زیر تیغ
* كارديا
* گمشده در آمريكا
* مایه خرسندی
* ملكه رودخانه
* ملكه شياطين
* من و دبورا
* وندي عزيز
* هاله
* هتل هاراباتی

Iranian Cinema Contest
* آدم
* آفتاب بر همه یکسان می‌تابد
* اتوبوس شب
* اخراجی‌ها
* اقلیما
* باز هم سیب داری؟
* بچه‌های ابدی
* پابرهنه در بهشت
* پاداش سكوت
* پارک وی
* تک درختها
* دست هاي خالي
* رئیس
* روز بر می آید
* روز سوم
* سبیل مردونه
* سنتوري
* سنگ، کاغذ، قیچی
* قاعده بازي
* قفل ساز
* گوشواره
* مثل يك قصه
* مخمصه
* مصائب دوشيزه
* مینای شهر خاموش
* نقاب

عناوين خبري
  •   اولین بار در سایت سینمای ما؛ اسامی کاندیداهای دریافت سیمرغ بلورین بیست و پنجمین جشنواره فجر / پیشتازی «روز سوم»، «اتوبوس شب» و «خون بازی»/ ناکامی بزرگ «سنتوری» و «پاداش سکوت» در دریافت سیمرغ بلورین
  •   «اخراجي‌ها» صدرنشين آراي مردم است
  •   داریوش مهرجویی : اصلاحات فيلم بعضي‌ها مصلحتي و بعضي‌ها سليقه‌اي بود ولي آن‌چنان زياد نبود
  •   وحيد موسائيان: من از نسل سوخته فيلمسازان هستم
  •   دو بزرگداشت و يازده كليپ
  •   رخشان بني‌اعتماد: از دیدن بعضی از پلان های باران اذیت می شدم
  •   كارگردان "قفل ساز": نمي دانم كجا هستم
  •   برنامه سينماهاي بيست و پنجمين جشنواره فيلم فجر
  •   افتتاحیه ای متفاوت برای بیست و پنجمین جشنواره
  •   نمايش 15 فيلم بلند ايراني در اولين روز جشنواره بين المللي فيلم فجر

  • news jashnvare
     
          
    سینمای ما- اسامی کاندیداهای دریافت سیمرغ بلورین بیست و پنجمین جشنواره ئفجر اعلام شد. باقی کاندیداها در اخبار بعدی در سایت سینمای ما خواهد آمد.


     
          
    نتايج آراي استخراج شده براي انتخاب فيلم برگزيده تماشاگران در بخش مسابقه سينماي ايران (سوداي سيمرغ) و فيلم‌هاي غير ايراني (جام جهان نما، جلوه‌گاه عشق و در جست‌وجوي حقيقت) در پنجمين روز جشنواره توسط دبير ستاد انتخاب فيلم برگزيده تماشاگران فجر 25 اعلام شد. ...


    استفاده از مطالب و عكس هاي سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سايت سينماي ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

    كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.