جشنوراه شروع شد. اما با يك خبربد. كاش اين آخرين خبر بد باشد. كاش خبر بد آخرش خوش باشد. ناسلامتي جشن است در جشن هم خبر بد شگون ندارد از قرار معلوم سنتوري عزيز در جشنواره نيست براي من (و ما) كه همه اميدمان به فيلم مهرجويي بود اين بدترين اتفاق است يك نفر سنتوري را ديده كه برايم عزيز است و دائم وعده مي داد كه تو هم در جشنواره آن را مي بيني حالا در جشنواره هم ... دلم مي خواهد كلهاش را بكنم.
جشنواره شروع شد. اما با يك خبر بد كاش اين آخرين خبر بد باشد.
بعد از خبر:
و يك خبر خوش ...
نيما مي خواهد با عصا بيايد. فكر كنم بتواند اين ده روز را با گچ و عصا بگذراند.
شما هم بنويسيد (1)...