
1) می بینید چه زود گذشت؟
2) جشنواره هر سال همینطوره، اول با فیلم های کسل کننده شروع می شه و حال همه رو می گیره، بعد روز های آخر مجبوری در یک روز چندتا فیلم که منتظرشون بودی رو پشت سر هم ببینی ، سر جا دعوا کنی و از گرما بپزی و ... دیروز هم رئیس و پارک وی رو دیدیم.
3) اول پارک وی، فیلم خیلی خوب شروع شد، همه سینما ساکت نشسته بودن و محو فیلم بودن، تا نیمه که محمدرضا شریفی نیا در حالیکه خونی تابلو و مصنوعی از پشتش بیرون می زنه کشته می شه، بعد از این صحنه دیگه فیلم بد می شه، دیالوگ ها سطحی و خنده دار می شن و داستان به هم می ریزه، درست مثل بلایی که سر سالاد فصل اومد. پارک وی فیلم بدی نیست ولی نمی دونم چرا همه فیلم های جیرانی از اواسط یکدفعه قاطی می کنن و هرچه امید داشتی بر باد می دن. البته تماشاگران سینمای مطبوعات هم بی انصافی کردند، این تماشاگران سر فیلم های سطح پائینی که اعصابت رو خرد می کنه و تمام مدت فیلم این سئوال در ذهنت می چرخه که چرا؟ بودجه این فیلم از کجا تامین شده؟ و ... نمی خندن و در پایان هم کلی فیلم را تشویق می کنند ولی اصلا به فیلمبرداری خوب، موسیقی عالی و تدوین قابل تامل فیلم پارک وی دقت نکردند.احتمالا چون شنیده بودند در بعضی از سینماها مردم به بخش هایی از فیلم خندیده اند آنها هم وظیفه خود می دانستند که از دیگر تماشاگران عقب نمانند. کاش جیرانی بخش دوم فیلم را یکبار دیگر تدوین کند.
4) سر مصاحبه مطبوعاتی فیلم جیرانی بودیم که دوست امیر قادری خبر داد قرار است رئیس در سینما استقلال نمایش داده شود. چند نفری بلند شدیم و رفتیم خدمت رئیس، به غیر از فیلم گوزن ها نمی توانم با سینمای مسعود کیمیایی ارتباط برقرار کنم، به همین خاطر درباره رئیس هم نمی توانم نظری بدم ولی با دیدن این فیلم کاملا حسی که باید در سینما داشته باشی را درک می کنی، سنگینی فیلم را احساس می کنی و سینما تو را می گیرد.
5) وقتی روی پله های سینما استقلال نشسته بودیم و منتظر نمایش فیلم بودیم اتفاقات جالبی می افتاد، نمی دانم تماشاگران از کجا صندلی می آوردند؟ یکدفعه می دیدی یکی، صندلی را روی سرش گذاشته و دارد از بالای سر تماشاگرانی که روی زمین نشسته اند می پرد تا جایی برای خود و صندلی اش پیدا کند، دیالوگ هایی هم که رد و بدل می شد اصلا ربطی به سینما نداشت، فکر می کردی در استادیوم آزادی نشستی و منتظری بازی استقلال-پرسپولیس زودتر شروع شود، حتی پسر بغل دستی من داد می زد:" آقا بازیکن ها رو بفرست تو زمین." ولی با آمدن نام مسعود کیمیایی جمعیت چنان تشویقی کرد که مثل آن را خیلی کم دیده ام. فکر کنم همین تشویق برای فیلم کافی بود.
6) دو روز از دیدن سنتوری گذشته، ولی هنوز هم حسش باقی است، هرچقدر بیشتر می گذره بیشتر به این نتیجه می رسم که: "چقدر خوب بود."
7) روز نوشت امیر قادری درباره سنتوری شاهکاره، باور کنید به خاطر آشنایی نمی گویم، خود مطلب عالیه!
شما هم بنويسيد (3)...