سيبيل مردونه :: سينمای ما :: بیست و پنجمین جشنواره بین المللی فیلم فجر
سينماي ما | سينماي جهان
       شنبه 4 آبان 1387 - 16:28         
RSS سيبيل مردونه



دوشنبه 23 بهمن 1385 - 14:17

توپ، تانک، فشفشه / داور،عزیزم، دقت کن

لینک این مطلب

صدای سوت داوران فوتبال و انفجار شعارهای نوستالژیک تماشاگران همیشه بوده وهست. اما بعد از وضع قوانین سفت وسخت از سوی فدراسیون فوتبال در جهت حمایت داوران و تنبیه تماشاگران و عدم حضورشان در ورزشگاه ها،چندی است که این اعتراضات گفتمان جدیدی به خود گرفته. به هر حال عشق فوتبالی ها ،عشقشان با حضور درورزشگاه وحمایت وشعارهای خوب وبدشان معنی می یابد.این بود که شعارهای تند وتیز تبدیل به شعارهای عزیزم و قربونت برم شد.حالا حکایت ما عشق فیلمی هاست. بسیاری از سیاستگذاریها وحمایتها و داوریها همگی گویا همت بر آن دارند که نمایش فیلمها بدون حضور تماشاگران برگذار شود. بماند که تا حدود زیادی در این امر موفق شدند.یکی ازبیشترین اعتراضات به جشنواره بیست وپنجم مسئله داوری آن بود.دیگر آن حرف تکراری سلیقه ای بودن داوری هم به کمک داوران محترم نیامد چراکه این بی سلیقگی مشهود نظرها را تنها به یک سمت می برد.پس از اعلام نامزدها و متعاقب آن برندگان جشنواره چیزی که شنیده می شد به سبک وسیاق همان شعارهای قدیمی استادیوم بود.هیچکدام از اعضای محترم هیئت داوران هم واکنشی نشان ندادند گویا همگی از مقررات وضع شده وتبیه احتمالی تماشاگرنما ها مطمئن هستند.پس چرا توضیح؟ به هر حال این اعضا محترم تر از آن هستند که بخواهند بخاطر مسئله کوچکی به نام داوری اعتبار خودرا چوب حراج بزنند.ما عشق فیلمی ها هم با دیدن اغلب آثار نمایش داده شده به اندازه کافی تنبیه شدیم .دیگه کاری به گافهای خنده داردر انتخاب نامزدها و... نداریم .ما عشق فیلم ها(تماشاگرنما ها)دلمان می خواهد سالن سینما بدون تماشاگر نباشد
وتنبیه بدترو بیشتری برای جشنواره بعد در راه نباشد.
پس پسندیده تر آن است به جای واژه... بگوییم : عزیزان خسته نباشید




شما هم بنويسيد (2)...



شنبه 21 بهمن 1385 - 6:50

برادر خاطرت هست؟

لینک این مطلب

خوب یا بد شخصیت ده نمکی یک گام جلوتر از فیلمی است که ساخته .در وهله اول این ده نمکی است که با آن برخورد می کنیم وبعد "اخراجی ها".مهم این است که چه کسی فیلم را ساخته ،تایید این حرف ساخته شدن "اخراجی ها "است. شاید هیچ کارگردانی در سینمای ایران نبوده که بتواند برای فیلم اولش چنین هزینه چشمگیری را تامین کند(بماند که جناب ده نمکی در جلسه مطبوعاتی فیلمش گفت مگر 600 میلیون تومان هم پول است!).مطمئنا دیدن فقر وفحشا و کدام استقلال،کدام پیروزی از سوی هر شخص دیگربه جز ایشان، هیچ تهیه کننده ای را راضی نمی کرد تا چنین امکاناتی را برای ساخت فیلم اول یک کارگردان مهیا کند.گفتم که مهم اینست که جناب ده نمکی می خواهند فیلم بسازند.باقی موارد خودش جور می شود. امکانات خوب،عوامل خوب،... هنگام دیدن اخراجی ها مگر می شود گذشته را فراموش کرد و خندید. مگر می شود به صحنه خواندن دسته جمعی اخراجی ها : یاره تخریب چیه من ،با منو همراه منی ... ،خندید. مگر می شود فراموش کرد که چه تیترها و عکسهایی در شلمچه ،صبح ودوکوهه چاپ می شد.مگر می شود فراموش کرد که جناب ده نمکی ودوستانش هنگام نمایش تحفه هند جلوی سینمای نمایش دهنده چه کردند.اگر ایشان خاطرش نیست باید گفت برادر! بازیگر آن فیلم یکی از اخراجی های خودتان است. مگر می شود فراموش کرد تیتر شلمچه را در زمان نمایش آژانس شیشه ای که با درشت ترین اندازه ممکن نوشته شده بود"آژانس گیشه ای".
ساخت چنین کاریکاتوری از شخصیتها که بی پرده ترین شوخی های ممکن را انجام می دهند با کدام تصویرها یی که در نشریات ایشان چاپ شده بود مطابقت می کند!این همه شوخی خط قرمز دار برای رسیدن به تحول ناگهانی پایانی! این بود سینمای آرمانی دفاع مقدس؟ اینکه هر جوک اس ام اسی بی مزه ای را از دهان بازیگران بشنویم؟
"اخراجی ها " یا "گیشه ای ها" مسئله این است!


شما هم بنويسيد (5)...



پنجشنبه 19 بهمن 1385 - 7:24

زنده باد جوونیه پیرمرد

لینک این مطلب

برخلاف افه های نچسب پیربازیگران جوان نما ، جوان نمایی پیر مراد ما بد جوری به دل نشست.به چهره مهرجویی وتک تک نماهای سنتوری نگاه کنید ،طراوت ازسرورویش می بارد. بارانی که حسابی خشکسالی فیلم خوب را در جشنواره سیراب کرد.
انگار خماری ندیدن فیلم خوب یا متوسط به نئشگی بعد از دیدن سنتوری می ارزید.فعلا که نئشه فیلمم و تا آخر جشنواره خبری از خماری نیست.

توی شبات ستاره نیست،امید و راه چاره نیست
"هوای آلوده وسینه سوخته" .فیلم از سیاهی شروع می شود وعلی سنتوری را درمیان جمعیت می بینیم که سرفه می کند. دوربین مهرجویی آرام نزدیکش می شود و اینجاست که علی شروع می کند به تعریف تراژدی "علی سنتوری"

اگر چه هیچکس نیومد ،سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش ، طاقت بیار ومرد باش
- پدرحیرت زده وارد خانه علی می شود. علی: آقاجون اون سرنگ و از رو سنگ آشپزخونه بده بهم ... تو کشوی دوم یه کشه اونم بیار... ببندش رو بازوم ... آخ خیلی محکم بستی...حالا اینطوری بزن رو دستم رگ و پیدا کن ...من جون ندارم ... بزن اینجا حالا ...دستت نلرزه ... نره زیره پوستم...اها خون اومد (کش را باز می کند و پدر سرنگ را آرام در رگ علی خالی می کند) ...آه...آه ( فقط سفیدی چشمهای علی پیداست)

صدای سازم همه جا پر شده،هر کی شنیده از خودش بی خوده
- علی حیرت زده از خراب شدن خانه اش با یکسری خرت وپرت در پارکی ساکن می شود. آتیشی روشن کرده برای سرخ کردن سوسیس. به باقیمانده سوسیس هابا لذت نگاه میکند.دونه دونه معتادهای پارک دورش جمع میشوند وشروع می کنند به غذا خوردن. علی براشون سنتور میزنه و اونا می رقصند. کفترهایی هم که به زحمت از دست صاحب خونه با خودش اورده بود همون دورو اطراف دونه می خورند ومی رقصند.

رفیق من سنگ صبور غم ها
به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیچکی نمی فهمه چه حالی دارم
چه دنیای رو به زوالی دارم
علی:"هانیه یعنی می شه باهاش(با جاوید)همون جاهایی بری که با هم می رفتیم ...یعنی می تونی همون کارایی و بکنی که با هم می کردیم...از چیش خوشت اومد... علی بدبخته ،علی تنهاست ،علی...

مجنونم و دل زده از لیلی ها
خیلی دلم گرفته از خیلی ها
نمونده از جوونی هام نشونی
پیرشدم ،پیر تو ای جوونی


شما هم بنويسيد (2)...



چهارشنبه 18 بهمن 1385 - 9:1

پیرمردها جوان می شوند

لینک این مطلب

1.در جدیدترین ساخته مهدی صباغ زاده به نام راننده تاکسی (این لفظ جدید فقط ربط به اضافه شدن یک فیلم دیگر به کارنامه اش دارد وگرنه موضوع و پرداختی دارد که به درد ده سال پیش می خورد)شاهد casting با مزه ای هستیم. زوج در حال ازدواج حبیب اسماعیلی لاله اسکندری.اصلا به ما چه که تهیه کننده دلش می خواد نقش جوون اول فیلمهاشو بازی کنه ،پول داره آقا جون پول .اصلا دلش می خواد پولشو بریزه دور . جالب اینکه به زورو ضرب گریم واستفاده ازوسائل جانبی مثل عینک آفتابی باید قبول کنیم که ایشان جوانی هستند که مشکلشان این است که از بین سارا خانوم و جنیفر و دختر اقدس خانوم یکی را برای ازدواج انتخاب کند.
در یکی از این صحنه های "تو رو خدا قبول کنید" فیلم که عکسش را هم ملاحظه می کنید ،جنیفر خانوم(فکرتان جای دیگه نره همون خانومیه که سمت چپ عکس نشسته و هیچ دلیلی هم برای این تشابه اسمی پیدا نکردم!) پشت میز رو به این زوج می گوید : شما دو تا زن وشوهر چقدر به هم می آید !!! فکر نکنید به خاطر سیبیل های آقا این عکسو می ذارم .خواستم شما هم ببینید که چقدر به هم می خورند!

  



2.اکبر عبدی هم امسال تصیم گرفته که فقط در نقش جوان اول فیلمها بازی کند .نقشی که پانزده سال پیش هم از او می دیدیم .دیدن دسته گل در دست عبد ی در فیلم قائده بازی برای رفتن به خواستگاری هم دست کمی از مورد بالا نداره . امسال پیرمردها تصمیم گرفتند که دوباره جوانی کنند، یه کم سخته ولی انگارمجبوریم که درکشان کنیم.


شما هم بنويسيد (1)...



سه‌شنبه 17 بهمن 1385 - 8:15

پارک ما یا پارک وی

لینک این مطلب

1. سه طبقه سالن سینما فلسطین در این روزها بیشتر شبیه به بازار مکاره شده و رقابت نفس گیری را بین تولید کنندگان مواد غذایی ایجاد کرده که می توان از یک صبح تا عصر از غرفه های متنوع آن بازدید کرد .قبل از گرفتن لیوان چایتان به شما یک بسته اهدایی همراه با فرم قرعه کشی سفر به دور دنیا داده میشود.همین که بر می گردید یک نفر شیلنگ به دست از مزه بی نظیر نسکافه ای تعریف می کند ویک لیوان از آن مهمانتان می کند. آبمیوه و کیکهای رنگ به رنگ هم هر جایی که بچرخید وجود دارد.جالبتر از همه اینکه در روزهای اول غرفه ای به سبک ذرت مکزیکی ،برنج تازه دم درون لیوان به دستتان می داد. شهر شهر فرنگ است.

2.عجب اتفاق های جالبی تو این صفهای جشنواره می گذره و ما بی خبریم.برای دیدن فیلمی با پویان ومهدی زدیم به دل صف سینما سپیده. قبل از آن جماعت زیادی برای دیدن پارک وی
از سروکول هم بالا میرفتند.راستش با اینکه نظرهای متفاوتی رابعد از آمدن مردم از سینما شنیدم هنوزهم به این فیلم امیدوارم.وسط گوش تیز کردنم برای شنیدن نظرات ،دختر خانومی جلوی سینما ودرست وقتی که پایش به خیابان رسید غش کرد.برای آنکه بفهمم این غش کردن از ترس زیاد بوده یا فشار عصبی از بد بودن فیلم، باید منتظر باشیم تا پنج شنبه.

3.تو همین صف سینما سپیده آقایی که اتفاقا سیبیلهای پر پشتی هم داشت کنارمان آمد وشروع کرد به تعریف فیلم هایی که دیده بود.از اخراجی ها گفت واینکه چقدر خندیده بود.اما نکته ای که برق از سرمان پراند این بود که این سیبیلمرد بزرگ در گوشی بهمان گفت که توانسته از این فیلم ،فیلمبرداری کند. به هرحال اگردرفشار صفهای طویل فیلم اخراجی ها بودید و کنارتان کسی در بساط سی دی های مجودش نام اخراجی ها را برد زیاد تعجب نکنید. در ضمن حاضرم جهت تعیین هویت این فرد با ماموران مربوطه درچهره سازی او قبل از اینکه سیبیلش را به خاطر تغییر چهره بتراشد همکاری لازم را به عمل آورم .


شما هم بنويسيد (2)...



يکشنبه 15 بهمن 1385 - 8:49

شنبه روز بدی بود

لینک این مطلب

نگار فروزنده در «پاپيتال»

به چند دلیل روز خیلی( ...) بود.فیلمهایی که دیدیم واتفاقات عجیبی که افتاد.به هر عنوان هم که خواستیم با رفقا این حالگیری ها رو فراموش کنیم ،نشد که نشد. خودمونو می زدیم به فراموشی اما یه دفعه یک فیلم ویک ضد حال و( ... )دیدن تک درخت ها،پاپیتال، آفتاب بر همه یکسان می تابد،قفل ساز و ایستگاه بهشت. تمام فیلمهای امروز(...) اصلا بی خیال.
شماره امروزهمشهری جوان هم مثل آواری بر سرمان خراب شد. فکر همه جایش را کرده بودیم ،الا اینکه اساتید محترم این نشریه با خوکار قرمز زیر نوشته های ما درمورد پرونده دستمزدهای عوامل سینما که چندی پیش در همین مجله چاپ شده بود غلط بگیرند . تمام قصد ونیتمان درست از جایی که فکرش را هم نمی کردیم ضربه خورد(...) بگذریم.
گفتم که روز بدی بود وگرنه می شد در مورد ادعاهای جالبی که نادر مقدس در جلسه مطبوعاتی فیلمش در مورد بازیگران مطرح سینما (مثل بهرام رادان) و همینطور کارگردانان جوان جشنواره فجرداشت، نکات جالبی را عنوان کرد. در مورد امروز نمی شه چیزی گفت چون هر چی بگم تبدیل به (...) میشه.


شما هم بنويسيد (1)...



شنبه 14 بهمن 1385 - 11:49

خیلی دور ،خیلی(...)

لینک این مطلب

1.از همه آقایون محترمی که لطف کردند وگوشه چشمی هم به ما داشتند ممنونم. راستش نمی دونم چطوری باید تشکر کرد.اسم تک ،تک دوستان رو بیارم یا.. به هر حال بذارید به حساب نابلدی من و همینطوری ازم قبول کنید : آقایون متشکرم
2.گفتم آقایون ،به این خاطر که به خانومها حق میدم که تابحال چیزی نگفتن. این اسم روزنوشت واون عکس سیبیلهای از بناگوش دررفته ،حتما باعث شده که هیچ بانوی محترمی در اینجا برای لحظه ای احساس امنیت نداشته باشه و خیلی سریع از اینجا خارج بشه.راستش این عکس سیبیل من نیست و اینطورهم که به نظر رسیده خطرناک نیستم! به همین دلیل درخواست کردم که یک روز در میون اسم این روز نوشت بشه "مصائب دوشیزه"
3.بالاخره جشنواره شروع شد و تونستیم سه تا از فیلمها رو ببینیم.فیلمهایی که به نظر می رسید باید به نوعی متفاوت باشن و اینطور هم که عنوان شده باید در انتظار جشنواره ای متفاوت باشیم! اولین فیلم ،اولین ساخته بلند بهرام توکلی بود به نام "پابرهنه در بهشت" راستش خودم دیدن این فیلمو به خیلی از دوستان پیشنهاد کرده بودم .اما متاسفانه بدجوری نامید شدم .فیلم مجموعه ای ازبازیگران وایده های معناگرایانه استفاده شده در سالهای اخیراست. کافی است نگاهی دوباره به عوامل سازنده فیلم کنیم ،فیلمساز تصور کرده با عوامل امتحان پس داده فیلمهای شاخص معناگرا! می تواند خودی نشان دهد. عوامل را مرور کنیم، بازیگران: هومن سیدی واسماعیل خلج (یک تکه نان) افشین هاشمی (خیلی دور خیلی نزدیک) سیروس همتی(زیر نور ماه ،خیلی دور ...) نگارجواهریان(قدمگاه) فیلمبردار:خضوعی ابیانه (خیلی دور ...،اینجا چراغی روشن است) تدوین:بهرام دهقانی(خیلی دور..) . دومین فیلم "مینای شهر خاموش " دست کمی از فیلم قبلی نداشت و مهمترین دلیل جذابیت فرامتنی فیلم برای من و دوستان شباهت فیزیکی و رفتاری شخصیت جوان آن (صابر ابر درنقش بهرامی) به آقا رئیس (مجید توکلی)بود.در جلسه مطبوعاتی فیلم سوالی از امیرشهاب رضویان شد.اینکه چرا نواختن تار توسط انتظامی هماهنگ با قطعه ای که به گوش می رسید نبود. رضویان پاسخ داد که دلیلش خیلی واضح است و آن وارد نبودن استاد به نواختن تار بوده. در اینجا مهران رجبی (دیگر بازیگر فیلم) ادامه داد که ما فکر می کردیم این فیلم اصلا دیده نشود چه برسد به اینکه با این دقت بررسی شود.ازشباهت های بی حد این فیلم در نوع داستان و انتخاب بازیگر و لوکیشن ها با فیلم "خیلی دور خیلی نزدیک"هم بگذریم که آقای رضویان در جواب این پرسش پاسخ دادند: کل داستانها در دنیا دو ،سه تا بیشتر نیست ! سومین فیلم هم "خاک سرد" بود و یک ربع بیشتر نتوانستم آن را تحمل کنم. دست تک،تک دوستانی که فیلم را تا انتها دیدند می بوسم وحاضرم جوایز نفیسی برای این دوستان ارسال کنم. حقیقتا انگار جشنواره متفاوتی در پیش رو است!


شما هم بنويسيد (2)...



پنجشنبه 12 بهمن 1385 - 21:47

دام ...

لینک این مطلب

چند شب پیش با امیر و حامد داشتیم در مورد حال و هوای صفهای جشنواره حرف می زدیم . دیدم خاطراتی که از سالهای پیش، از خیابون گردی های شبهای جشنواره و ایستادن تو صفهای اون دارم لذت بخش تر از دیدن همون فیلمهایی بوده که به خاطرش برنامه ریزی کرده بودم. راستش زیاد برام مهم نیست که چه فیلمی می رسه یا نمی رسه. اگر کارت دیدن فیلمها تو سینمای مطبوعات رو نداشتم ،ترجیح می دادم دوباره همون اکیپ سابق رو جمع کنم (متاسفانه از چند تاییشون بی خبرم و خوشبختانه دو نفرشون امروز بعد از سالها بهم زنگ زدند)و فقط لذت این پرسه زنی ها رو ببرم.ترجیح می دم جدول فیلمها رو بالا و پایین کنم و یه چند تایی تیک روشون بزنم و بعد راه بیفتیم با رفقا این سینما و اون سینما. اگه فیلمی رسید و ما هم خوشمونم اومد چه بهتر و گرنه ما حال خودمونو می کنیم.
این حرفا رو چون مطمئنم که همه فیلمها رو می بینم نمی زنم. همین چند شب پیش از ساعت 10 شب تا صبح رفتم تو صف پیش فروش بلیطهای جشنواره. طبعا بلیطی نمی خواستم بگیرم وفقط میدونستم بچه ها تو صف اند. چند تایی اسم پرت و پلا دادیم به مسئول صف وهر چند ساعت یک بار با خوندن اون اسمها جماعت می زدند زیر خنده . مثلا وقتی به ترتیب اسمها خونده می شد( تا صف دوباره چک شود) بلند اعلام می شد شماره 115 اسماعیل حلالی و وقتی دستمو بلند می کردم خنده ای بود که احتمالا تو هیچ فیلمی در جشنواره تجربه نخواهیم کرد.صبح هم موقع بلیط فروشی بعد از کلی خوشگذرونی برگشتم خونه و تازه زدو خورد جماعت واسه زودتر رفتن داخل سینما فلسطین شروع شده بود. شاید تصمیم بگیرم با همین دو تا دوستی که امروز سرو کله شون پیدا شد ،اکثر این روزها راه بیفتیم و بدون اینکه فیلمی ببینیم تو صف باستیم. مثل همون سالی که ریتم دختر دایی گمشده رو دم می گرفتیم .کافی بود یکی بگه: دام ..بعد تک تک با ضرب گرفتن رو پامون شروع می کردیم : دام دا دام ..دااا دام دام دام ....


شما هم بنويسيد (2)...



سه‌شنبه 10 بهمن 1385 - 13:23

سیبیل شناسی سینمای ایران

لینک این مطلب

دیدن ترکیب دل انگیز "سبیل مردونه"در میان اسامی فیلمهای جشنواره فجر که اکثرا در نهایت بی سلیقگی انتخاب شدند ،مایه بسی دلگرمی است.ترکیبی به ظاهر ساده و در عین حال بسیار عمیق.اینکه چرا تا به حال چنین اسم مبتکرانه ای به ذهن خلاق سینماگران ایرونی نرسیده بود خود جای تامل دارد. یکی از ویژگیهای ناچیز این نام ، یادآوری این نکته است که در میان جمعیت غالب مردان سیبیلوی ایرونی کارگردانان سیبیلمند از اهمیت ویژه ای به لحاظ کمی و کیفی برخوردارند. جای آن هست که در یک تقسیم بندی دقیق جامعه شناسانه و همینطور روانشناسانه سینماگران ایرانی از این دیدگاه مورد ارزیابی قرار بگیرند. در اینجا سعی می کنم یک دسته بندی اجمالی ازسیبیل سینماگران داشته باشم. به طور کلی سیبیل ها عبارتند از: سبيل چخماقي، سبيل کلفت يا پر پشت که برگشتگي ندارد، سبيل گنده مخصوص دراويش، سبيل چنگيزي يا قيطاني، سبيل افراشته، سبيل از بنا گوش در رفته يا سبيل مگسي، سبيل هيتلري و سبيل دوگلاسي.طبعا فرصت دسته بندی آنها بر این اساس در اینجا وجود ندارد.


1. مهمترین کارگردانان سیبیل دار حاضر در جشنواره: مهمترین سینماگر این بخش بی تردید کسی نیست جز امیر شهاب رضویان و در ادامه بدون ترتیب می توان از بیژن میر باقری ،عباس رافعی، محمد حسین لطیفی(چندی است که به دسته بی سیبیل ها پیوسته)،سعید ابراهیمی فر و بایرام فضلی نام برد.

           

2. مهمترین کارگردانان سیبیل دار غایب در جشنواره: مجید مجیدی،رسول ملاقلی پور،واروژ کریم مسیحی،داریوش فرهنگ،علیرضا رئیسیان،محمد رضا داود نژاد،احمد طالبی نژاد،علی ژکان،مسعود جعفری جوزانی،اصغر هاشمی،ایرج طهماسب،سیامک شایقی،مسعود کرامتی ،فرهاد مهرانفر،محمد علی نجفی، ابوالفضل جليلي، احمد اميني.

                       

               

3. مهمترین کارگردانانی که قبلا سیبیل داشتند: بهرام بیضایی، کیومرث پوراحمد،کامبوزیا پرتوی،محسن مخملباف،محمد علی سجادی،یداله صمدی ،خسرو معصومی ،مهدی صباغ زاده.

     





شما هم بنويسيد (6)...



يکشنبه 8 بهمن 1385 - 16:38

گردش به چپ

لینک این مطلب

این طور که شنیدم در ینگه و برخی مناطق بی لنگه دنیا مربیان متخصصی وجود دارند که به افرادی با زمینه های شغلی خاص و ویژه که احتمال حضورشان در مجامع عمومی یا انفرادی ایضا خاص و ویژه وجود دارد، آموزش بی حرفی می دهند. یعنی این افراد پس از گذراندن این دوره های ویژه می توانند ساعتها صحبت کنند بدون آنکه کوچکترین اطلاعات یا ویژگی شخصی شان را بزرگترین ماموران اطلاعاتی یا روانشناسان حاذق بتوانند کشف کنند.
با نگاهی نه چندان موشکافانه به گفتگوهای انتشار یافته در تاریخ سینمای ایران ،میتوان خیلی زود به این نتیجه رسید که گویی اکثریت قریب به اتفاق سینماگران ایرانی پیش درآمد تمام فعالیتها یشان را در ابتدا گذراندن این دوره ها قرار داده اند. کافی است تعدادی از گفتگو های چند صفحه ای یا حتی چند سطری سینماگری را دوباره محض امتحان بخوانید.هر چه بیشتر سعی کنید کمتر به جمله یا مفهوم اثر گذاری بر می خورید که حتی برای لحظه ای بسیار کوتاه ذهنتان را درگیر کند.گویا همگی با نمرات عالی آن دوره کذایی را گذرانده اند.در قیاس با گفتگو های سینماگران ایرانی یک گفتگوی سینماگری بعضا متوسط الحال فرنگی را نگاه کنید و ببینید که حتی در پاسخ به ابتدایی ترین سوالات چه جواب های پر مغزوبه جایی را شاهد خواهید بود. در تجربه هایی که خودم در تنظیم گفتگو داشتم سخت ترین قسمت کار برایم انتخاب تیتر و سو تیتر بود.
در پرس وجویی هم که از ریش سفیدان این عرصه کردم باز هم متفق القول بر این نکته مهر تایید زدند. بزرگواری می گفت که اگر در گفتگویی نتوان سه سو تیتر به راحتی پیدا کرد به جای چاپ، مصاحبه را باید به سطل زباله سپرد.
به هر حال این بخش در ایام جشنواره قرار است بازتاب نقل قولهای سینماگران در رسانه های مختلف باشد. طبعا با این شرایط انتظار پیدا کردن نقل قولهای اساسی و موجز (به هر حال همیشه استثنا وجود دارد) انتظار بیهوده ای است. از طرفی پیدا کردن نقل قول و جملات بامزه ومفرح در این میان شاید راحت ترین و سهل الوصول ترین کاری باشد که بتوان انجام داد. این دو راهی است که در این روزها احتمال پیچیدن به مسیر دوم در آن بیشتر است.

 


شما هم بنويسيد (2)...


آلبوم عکس های جشنواره

باران کوثری

باران کوثری سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کرد (عکس: یلدا ذبیحی)
قبلی
باران کوثری سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کرد (عکس: یلدا ذبیحی)


دوشنبه 23 بهمن 1385 - 7:34

Second Films Contest

Short Films Contest
* آن بالا كنار جاده
* الو ... رضا
* پا برهنه تا صبح
* پرواز كنار صندلي قرمز
* پشت سر من
* پيرمرد و خط
* جاي دوست، جاي دشمن
* رستوران متروك
* زن تنهاي جخوف
* شكرستان
* صفر درجه
* عروسك گمشده
* فاصله
* مترسك
* محدوه دايره
* وزن بودن
* ويزيت
* يك اتفاق ساده
* يك روز زيبا

Documentary Films Contest

Guest
* آخرين ملكه زمين
* آرامش در ميان مردگان
* آن سه
* پاپیتال
* پايان راه
* چهار انگشتی
* خدا نزدیک است
* رامی
* راننده تاكسي
* رمز
* روايتهاي ناتمام
* روز باران
* ساعت 25
* گاهي واقعي

First Films Contest
* آخرین ملکه زمین
* آدم
* آرامش در ميان مردگان
* آن سه
* اخراجی‌ها
* باز هم سیب داری؟
* پابرهنه در بهشت
* پاپیتال
* پایان راه
* خدا نزدیک است
* رامي
* روایتهای ناتمام
* گاهي واقعي
* گناه من
* مصائب دوشيزه
* نیما یوشیج

International Cinema Contest
* آخرین روزهای سوفی شول
* آشوب
* بابی
* به پدر سلام کن
* پدر و پسر
* رنگ از خود گذشتگی
* شعبده‌باز
* فانوس دریایی
* فیلم ، آسپرین و لاشخورها
* قديسان و سربازان
* قلب زیر تیغ
* كارديا
* گمشده در آمريكا
* مایه خرسندی
* ملكه رودخانه
* ملكه شياطين
* من و دبورا
* وندي عزيز
* هاله
* هتل هاراباتی

Iranian Cinema Contest
* آدم
* آفتاب بر همه یکسان می‌تابد
* اتوبوس شب
* اخراجی‌ها
* اقلیما
* باز هم سیب داری؟
* بچه‌های ابدی
* پابرهنه در بهشت
* پاداش سكوت
* پارک وی
* تک درختها
* دست هاي خالي
* رئیس
* روز بر می آید
* روز سوم
* سبیل مردونه
* سنتوري
* سنگ، کاغذ، قیچی
* قاعده بازي
* قفل ساز
* گوشواره
* مثل يك قصه
* مخمصه
* مصائب دوشيزه
* مینای شهر خاموش
* نقاب

عناوين خبري
  •   اولین بار در سایت سینمای ما؛ اسامی کاندیداهای دریافت سیمرغ بلورین بیست و پنجمین جشنواره فجر / پیشتازی «روز سوم»، «اتوبوس شب» و «خون بازی»/ ناکامی بزرگ «سنتوری» و «پاداش سکوت» در دریافت سیمرغ بلورین
  •   «اخراجي‌ها» صدرنشين آراي مردم است
  •   داریوش مهرجویی : اصلاحات فيلم بعضي‌ها مصلحتي و بعضي‌ها سليقه‌اي بود ولي آن‌چنان زياد نبود
  •   وحيد موسائيان: من از نسل سوخته فيلمسازان هستم
  •   دو بزرگداشت و يازده كليپ
  •   رخشان بني‌اعتماد: از دیدن بعضی از پلان های باران اذیت می شدم
  •   كارگردان "قفل ساز": نمي دانم كجا هستم
  •   برنامه سينماهاي بيست و پنجمين جشنواره فيلم فجر
  •   افتتاحیه ای متفاوت برای بیست و پنجمین جشنواره
  •   نمايش 15 فيلم بلند ايراني در اولين روز جشنواره بين المللي فيلم فجر

  • news jashnvare
     
          
    سینمای ما- اسامی کاندیداهای دریافت سیمرغ بلورین بیست و پنجمین جشنواره ئفجر اعلام شد. باقی کاندیداها در اخبار بعدی در سایت سینمای ما خواهد آمد.


     
          
    نتايج آراي استخراج شده براي انتخاب فيلم برگزيده تماشاگران در بخش مسابقه سينماي ايران (سوداي سيمرغ) و فيلم‌هاي غير ايراني (جام جهان نما، جلوه‌گاه عشق و در جست‌وجوي حقيقت) در پنجمين روز جشنواره توسط دبير ستاد انتخاب فيلم برگزيده تماشاگران فجر 25 اعلام شد. ...


    استفاده از مطالب و عكس هاي سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سايت سينماي ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

    كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.